جام طرب کش که صبح کام برآمد


جام طرب کش که صبح کام برآمد

جام طرب کش که صبح کام برآمد


جام طرب کش که صبح کام برآمد

خندهٔ صبح از دهان جام برآمد
خندهٔ صبح از دهان جام برآمد
خندهٔ صبح از دهان جام برآمد
خندهٔ صبح از دهان جام برآمد
صبح فلک بین که بر موافقت جام
صبح فلک بین که بر موافقت جام
صبح فلک بین که بر موافقت جام
صبح فلک بین که بر موافقت جام
دم زد و بوی میش ز کام برآمد
دم زد و بوی میش ز کام برآمد
دم زد و بوی میش ز کام برآمد
دم زد و بوی میش ز کام برآمد
مهرهٔ شادی نشست و ششدره برخاست
مهرهٔ شادی نشست و ششدره برخاست
مهرهٔ شادی نشست و ششدره برخاست
مهرهٔ شادی نشست و ششدره برخاست
نقش سه شش بر سه زخم کام برآمد
نقش سه شش بر سه زخم کام برآمد
نقش سه شش بر سه زخم کام برآمد
نقش سه شش بر سه زخم کام برآمد
داو طرب کن تمام خاصه که اکنون
داو طرب کن تمام خاصه که اکنون
داو طرب کن تمام خاصه که اکنون
داو طرب کن تمام خاصه که اکنون
عدهٔ خاتون خم تمام برآمد
عدهٔ خاتون خم تمام برآمد
عدهٔ خاتون خم تمام برآمد
عدهٔ خاتون خم تمام برآمد
ما و شکر ریز عیش کز در خمار
ما و شکر ریز عیش کز در خمار
ما و شکر ریز عیش کز در خمار
ما و شکر ریز عیش کز در خمار
نامزد خرمی به بام برآمد
نامزد خرمی به بام برآمد
نامزد خرمی به بام برآمد
نامزد خرمی به بام برآمد
ساغر گلفام خواه کز دهن کوس
ساغر گلفام خواه کز دهن کوس
ساغر گلفام خواه کز دهن کوس
ساغر گلفام خواه کز دهن کوس
نغمهٔ گلبام وقت بام برآمد
نغمهٔ گلبام وقت بام برآمد
نغمهٔ گلبام وقت بام برآمد
نغمهٔ گلبام وقت بام برآمد
بلبله کبکی است خون گرفته به منقار
بلبله کبکی است خون گرفته به منقار
بلبله کبکی است خون گرفته به منقار
بلبله کبکی است خون گرفته به منقار
کز دهنش نالهٔ حمام برآمد
کز دهنش نالهٔ حمام برآمد
کز دهنش نالهٔ حمام برآمد
کز دهنش نالهٔ حمام برآمد
گاو سفالین که آب لالهٔ تر خورد
گاو سفالین که آب لالهٔ تر خورد
گاو سفالین که آب لالهٔ تر خورد
گاو سفالین که آب لالهٔ تر خورد
ارزن زرینش از مسام برآمد
ارزن زرینش از مسام برآمد
ارزن زرینش از مسام برآمد
ارزن زرینش از مسام برآمد
زآن می گلگون که بید سوخته پرورد
زآن می گلگون که بید سوخته پرورد
زآن می گلگون که بید سوخته پرورد
زآن می گلگون که بید سوخته پرورد
بوی گل و مشکبید خام برآمد
بوی گل و مشکبید خام برآمد
بوی گل و مشکبید خام برآمد
بوی گل و مشکبید خام برآمد
در صف دریا کشان بزم صبوحی
در صف دریا کشان بزم صبوحی
در صف دریا کشان بزم صبوحی
در صف دریا کشان بزم صبوحی
جام چو کشتی کش خرام بر آمد
جام چو کشتی کش خرام بر آمد
جام چو کشتی کش خرام بر آمد
جام چو کشتی کش خرام بر آمد
خوان صبوحی به شیب مقرعه کن لاش
خوان صبوحی به شیب مقرعه کن لاش
خوان صبوحی به شیب مقرعه کن لاش
خوان صبوحی به شیب مقرعه کن لاش
کابرش روز آتشین ستام برآمد
کابرش روز آتشین ستام برآمد
کابرش روز آتشین ستام برآمد
کابرش روز آتشین ستام برآمد
بود فلک جام رنگ و جام فلک سان
بود فلک جام رنگ و جام فلک سان
بود فلک جام رنگ و جام فلک سان
بود فلک جام رنگ و جام فلک سان
روز ندانم که از کدام برآمد
روز ندانم که از کدام برآمد
روز ندانم که از کدام برآمد
روز ندانم که از کدام برآمد
دست قراسنقر فلک سپر افکند
دست قراسنقر فلک سپر افکند
دست قراسنقر فلک سپر افکند
دست قراسنقر فلک سپر افکند
خنجر آقسنقر از نیام برآمد
خنجر آقسنقر از نیام برآمد
خنجر آقسنقر از نیام برآمد
خنجر آقسنقر از نیام برآمد
گوش رباب از هوا پیام طرب داشت
گوش رباب از هوا پیام طرب داشت
گوش رباب از هوا پیام طرب داشت
گوش رباب از هوا پیام طرب داشت
از سه زبان راز آن پیام برآمد
از سه زبان راز آن پیام برآمد
از سه زبان راز آن پیام برآمد
از سه زبان راز آن پیام برآمد
حلقهٔ ابریشم است موی خوش چنگ
حلقهٔ ابریشم است موی خوش چنگ
حلقهٔ ابریشم است موی خوش چنگ
حلقهٔ ابریشم است موی خوش چنگ
چون مه نو کز خط ظلام برآمد
چون مه نو کز خط ظلام برآمد
چون مه نو کز خط ظلام برآمد
چون مه نو کز خط ظلام برآمد
گر چه تن چنگ شبه ناقهٔ لیلی است
گر چه تن چنگ شبه ناقهٔ لیلی است
گر چه تن چنگ شبه ناقهٔ لیلی است
گر چه تن چنگ شبه ناقهٔ لیلی است
نالهٔ مجنون ز چنگ رام برآمد
نالهٔ مجنون ز چنگ رام برآمد
نالهٔ مجنون ز چنگ رام برآمد
نالهٔ مجنون ز چنگ رام برآمد
بیست و چهارش زمام ناقه و لیکن
بیست و چهارش زمام ناقه و لیکن
بیست و چهارش زمام ناقه و لیکن
بیست و چهارش زمام ناقه و لیکن
ناله نه از ناقه از زمام برآمد
ناله نه از ناقه از زمام برآمد
ناله نه از ناقه از زمام برآمد
ناله نه از ناقه از زمام برآمد
نای چو شه زادهٔ حبش که ز نه چشم
نای چو شه زادهٔ حبش که ز نه چشم
نای چو شه زادهٔ حبش که ز نه چشم
نای چو شه زادهٔ حبش که ز نه چشم
بانگش از آهنگ ده غلام برآمد
بانگش از آهنگ ده غلام برآمد
بانگش از آهنگ ده غلام برآمد
بانگش از آهنگ ده غلام برآمد
از پی دستینهٔ رباب کف می
از پی دستینهٔ رباب کف می
از پی دستینهٔ رباب کف می
از پی دستینهٔ رباب کف می
چون گهر عقد یک نظام برآمد
چون گهر عقد یک نظام برآمد
چون گهر عقد یک نظام برآمد
چون گهر عقد یک نظام برآمد
بهر حلی های گوش و گردن بر بط
بهر حلی های گوش و گردن بر بط
بهر حلی های گوش و گردن بر بط
بهر حلی های گوش و گردن بر بط
سیم و زر از ساغر و مدام برآمد
سیم و زر از ساغر و مدام برآمد
سیم و زر از ساغر و مدام برآمد
سیم و زر از ساغر و مدام برآمد
از حیوان شکار گاه دف آواز
از حیوان شکار گاه دف آواز
از حیوان شکار گاه دف آواز
از حیوان شکار گاه دف آواز
تهنیت شاه را مدام برآمد
تهنیت شاه را مدام برآمد
تهنیت شاه را مدام برآمد
تهنیت شاه را مدام برآمد
شاه عجم رکن دین کز آیت عدلش
شاه عجم رکن دین کز آیت عدلش
شاه عجم رکن دین کز آیت عدلش
شاه عجم رکن دین کز آیت عدلش
نام عجم روضة السلام برآمد
نام عجم روضة السلام برآمد
نام عجم روضة السلام برآمد
نام عجم روضة السلام برآمد
ناصر اسلام سیف دین که ز حکمش
ناصر اسلام سیف دین که ز حکمش
ناصر اسلام سیف دین که ز حکمش
ناصر اسلام سیف دین که ز حکمش
بر سر دهر حرون لگام برآمد
بر سر دهر حرون لگام برآمد
بر سر دهر حرون لگام برآمد
بر سر دهر حرون لگام برآمد
رستم ثانی که در طبیعتش اول
رستم ثانی که در طبیعتش اول
رستم ثانی که در طبیعتش اول
رستم ثانی که در طبیعتش اول
دانش زال و دهای سام بر آمد
دانش زال و دهای سام بر آمد
دانش زال و دهای سام بر آمد
دانش زال و دهای سام بر آمد
صیت جلالش به شرق و غرب بپیچید
صیت جلالش به شرق و غرب بپیچید
صیت جلالش به شرق و غرب بپیچید
صیت جلالش به شرق و غرب بپیچید
شکر نوالش ز سام و حام برآمد
شکر نوالش ز سام و حام برآمد
شکر نوالش ز سام و حام برآمد
شکر نوالش ز سام و حام برآمد
پهلو ایران گرفت رقعهٔ ملکت
پهلو ایران گرفت رقعهٔ ملکت
پهلو ایران گرفت رقعهٔ ملکت
پهلو ایران گرفت رقعهٔ ملکت
وز دگران بانگ شاهقام برآمد
وز دگران بانگ شاهقام برآمد
وز دگران بانگ شاهقام برآمد
وز دگران بانگ شاهقام برآمد
دام به دریا فکنده بود سلیمان
دام به دریا فکنده بود سلیمان
دام به دریا فکنده بود سلیمان
دام به دریا فکنده بود سلیمان
خازن انگشتری به دام برآمد
خازن انگشتری به دام برآمد
خازن انگشتری به دام برآمد
خازن انگشتری به دام برآمد
ذات جهان پهلوانش صبح جلال است
ذات جهان پهلوانش صبح جلال است
ذات جهان پهلوانش صبح جلال است
ذات جهان پهلوانش صبح جلال است
کز افق چرخ احتشام برآمد
کز افق چرخ احتشام برآمد
کز افق چرخ احتشام برآمد
کز افق چرخ احتشام برآمد
در کنف صبح فر میر محمد
در کنف صبح فر میر محمد
در کنف صبح فر میر محمد
در کنف صبح فر میر محمد
راست چو خورشید نور تام برآمد
راست چو خورشید نور تام برآمد
راست چو خورشید نور تام برآمد
راست چو خورشید نور تام برآمد
تاجوری یافت تخت و ملکت ایران
تاجوری یافت تخت و ملکت ایران
تاجوری یافت تخت و ملکت ایران
تاجوری یافت تخت و ملکت ایران
تا ز برش سیدالانام برآمد
تا ز برش سیدالانام برآمد
تا ز برش سیدالانام برآمد
تا ز برش سیدالانام برآمد
گر پدر از تخت ملک شد پسر اینک
گر پدر از تخت ملک شد پسر اینک
گر پدر از تخت ملک شد پسر اینک
گر پدر از تخت ملک شد پسر اینک
بر زبر تخت احترام برآمد
بر زبر تخت احترام برآمد
بر زبر تخت احترام برآمد
بر زبر تخت احترام برآمد
گر علم صبح آب رنگ فروشد
گر علم صبح آب رنگ فروشد
گر علم صبح آب رنگ فروشد
گر علم صبح آب رنگ فروشد
رایت خورشید نارفام برآمد
رایت خورشید نارفام برآمد
رایت خورشید نارفام برآمد
رایت خورشید نارفام برآمد
تارک گشتاسب یافت افسر لهراسب
تارک گشتاسب یافت افسر لهراسب
تارک گشتاسب یافت افسر لهراسب
تارک گشتاسب یافت افسر لهراسب
زال همایون به تخت سام برآمد
زال همایون به تخت سام برآمد
زال همایون به تخت سام برآمد
زال همایون به تخت سام برآمد
نوبت کاوس شد چو پای منوچهر
نوبت کاوس شد چو پای منوچهر
نوبت کاوس شد چو پای منوچهر
نوبت کاوس شد چو پای منوچهر
بر سر کرسی احتشام برآمد
بر سر کرسی احتشام برآمد
بر سر کرسی احتشام برآمد
بر سر کرسی احتشام برآمد
روز به مغرب شده چو مملکت او
روز به مغرب شده چو مملکت او
روز به مغرب شده چو مملکت او
روز به مغرب شده چو مملکت او
ماه چو بدر از حجاب شام برآمد
ماه چو بدر از حجاب شام برآمد
ماه چو بدر از حجاب شام برآمد
ماه چو بدر از حجاب شام برآمد
آرزوی جان ملک عدل و همم بود
آرزوی جان ملک عدل و همم بود
آرزوی جان ملک عدل و همم بود
آرزوی جان ملک عدل و همم بود
از ملک عادل همام برآمد
از ملک عادل همام برآمد
از ملک عادل همام برآمد
از ملک عادل همام برآمد
دولت شروان کلید دولت او بود
دولت شروان کلید دولت او بود
دولت شروان کلید دولت او بود
دولت شروان کلید دولت او بود
زآن همه کارش به انتظام برآمد
زآن همه کارش به انتظام برآمد
زآن همه کارش به انتظام برآمد
زآن همه کارش به انتظام برآمد
گر چه محمد پیمبری به عرب یافت
گر چه محمد پیمبری به عرب یافت
گر چه محمد پیمبری به عرب یافت
گر چه محمد پیمبری به عرب یافت
صبح کمالش ز حد شام برآمد
صبح کمالش ز حد شام برآمد
صبح کمالش ز حد شام برآمد
صبح کمالش ز حد شام برآمد
دیر زی ای بحر کف که عطسهٔ جودت
دیر زی ای بحر کف که عطسهٔ جودت
دیر زی ای بحر کف که عطسهٔ جودت
دیر زی ای بحر کف که عطسهٔ جودت
چشمهٔ مهر است کز غمام برآمد
چشمهٔ مهر است کز غمام برآمد
چشمهٔ مهر است کز غمام برآمد
چشمهٔ مهر است کز غمام برآمد
مژده ده ای تاجور که ینصرک الله
مژده ده ای تاجور که ینصرک الله
مژده ده ای تاجور که ینصرک الله
مژده ده ای تاجور که ینصرک الله
فال تو از مصحف دوام برآمد
فال تو از مصحف دوام برآمد
فال تو از مصحف دوام برآمد
فال تو از مصحف دوام برآمد
تا که حسامت قوام ملک عجم شد
تا که حسامت قوام ملک عجم شد
تا که حسامت قوام ملک عجم شد
تا که حسامت قوام ملک عجم شد
آه ز اعدای ناقوام برآمد
آه ز اعدای ناقوام برآمد
آه ز اعدای ناقوام برآمد
آه ز اعدای ناقوام برآمد
چون نم ژاله ز خایه از تف خورشید
چون نم ژاله ز خایه از تف خورشید
چون نم ژاله ز خایه از تف خورشید
چون نم ژاله ز خایه از تف خورشید
جان حسود از تف حسام برآمد
جان حسود از تف حسام برآمد
جان حسود از تف حسام برآمد
جان حسود از تف حسام برآمد
جرم زمین تا قرار یافت ز عدلت
جرم زمین تا قرار یافت ز عدلت
جرم زمین تا قرار یافت ز عدلت
جرم زمین تا قرار یافت ز عدلت
بس نفس شکر کز هوام برآمد
بس نفس شکر کز هوام برآمد
بس نفس شکر کز هوام برآمد
بس نفس شکر کز هوام برآمد
دوش چنین دیده ام به خواب که نخلی
دوش چنین دیده ام به خواب که نخلی
دوش چنین دیده ام به خواب که نخلی
دوش چنین دیده ام به خواب که نخلی
بر لب دریا در آن مقام برآمد
بر لب دریا در آن مقام برآمد
بر لب دریا در آن مقام برآمد
بر لب دریا در آن مقام برآمد
نخل موصل شده ترنج و رطب داشت
نخل موصل شده ترنج و رطب داشت
نخل موصل شده ترنج و رطب داشت
نخل موصل شده ترنج و رطب داشت
سایه و شایه ش فراخ و تام برآمد
سایه و شایه ش فراخ و تام برآمد
سایه و شایه ش فراخ و تام برآمد
سایه و شایه ش فراخ و تام برآمد
مرغی دیدم گرفته نامه به منقار
مرغی دیدم گرفته نامه به منقار
مرغی دیدم گرفته نامه به منقار
مرغی دیدم گرفته نامه به منقار
کز بر آن نخل شادکام برآمد
کز بر آن نخل شادکام برآمد
کز بر آن نخل شادکام برآمد
کز بر آن نخل شادکام برآمد
بود یکی منبر از رخام بر نخل
بود یکی منبر از رخام بر نخل
بود یکی منبر از رخام بر نخل
بود یکی منبر از رخام بر نخل
پیری بر منبر رخام برآمد
پیری بر منبر رخام برآمد
پیری بر منبر رخام برآمد
پیری بر منبر رخام برآمد
نامه ز منقار مرغ بستد و برخواند
نامه ز منقار مرغ بستد و برخواند
نامه ز منقار مرغ بستد و برخواند
نامه ز منقار مرغ بستد و برخواند
نعرهٔ تحسین ز خاص و عام برآمد
نعرهٔ تحسین ز خاص و عام برآمد
نعرهٔ تحسین ز خاص و عام برآمد
نعرهٔ تحسین ز خاص و عام برآمد
من به تعجب به خود فروشده زین خواب
من به تعجب به خود فروشده زین خواب
من به تعجب به خود فروشده زین خواب
من به تعجب به خود فروشده زین خواب
کز خضر آواز السلام برآمد
کز خضر آواز السلام برآمد
کز خضر آواز السلام برآمد
کز خضر آواز السلام برآمد
جستم و این خواب پیش خضر بگفتم
جستم و این خواب پیش خضر بگفتم
جستم و این خواب پیش خضر بگفتم
جستم و این خواب پیش خضر بگفتم
از نفسش اصدق الکلام برآمد
از نفسش اصدق الکلام برآمد
از نفسش اصدق الکلام برآمد
از نفسش اصدق الکلام برآمد
گفت که نخل است رکن دین که ز نصرت
گفت که نخل است رکن دین که ز نصرت
گفت که نخل است رکن دین که ز نصرت
گفت که نخل است رکن دین که ز نصرت
شهپر عنقاش بر سهام برآمد
شهپر عنقاش بر سهام برآمد
شهپر عنقاش بر سهام برآمد
شهپر عنقاش بر سهام برآمد
مرغ بقا دان و نامه بخت کز این دو
مرغ بقا دان و نامه بخت کز این دو
مرغ بقا دان و نامه بخت کز این دو
مرغ بقا دان و نامه بخت کز این دو
کار دو ملک از یک اهتمام برآمد
کار دو ملک از یک اهتمام برآمد
کار دو ملک از یک اهتمام برآمد
کار دو ملک از یک اهتمام برآمد
منبر تخت است و پیر مشتری چرخ
منبر تخت است و پیر مشتری چرخ
منبر تخت است و پیر مشتری چرخ
منبر تخت است و پیر مشتری چرخ
کز بر تختش سه چار گام برآمد
کز بر تختش سه چار گام برآمد
کز بر تختش سه چار گام برآمد
کز بر تختش سه چار گام برآمد
ای درت آن آسمان که از افق او
ای درت آن آسمان که از افق او
ای درت آن آسمان که از افق او
ای درت آن آسمان که از افق او
کوکب بهروزی کرام برآمد
کوکب بهروزی کرام برآمد
کوکب بهروزی کرام برآمد
کوکب بهروزی کرام برآمد
از دم خلق تو در مسدس گیتی
از دم خلق تو در مسدس گیتی
از دم خلق تو در مسدس گیتی
از دم خلق تو در مسدس گیتی
بوی مثلث به هر مشام برآمد
بوی مثلث به هر مشام برآمد
بوی مثلث به هر مشام برآمد
بوی مثلث به هر مشام برآمد
ملک تو کشتی است چرخ نوح کهن سال
ملک تو کشتی است چرخ نوح کهن سال
ملک تو کشتی است چرخ نوح کهن سال
ملک تو کشتی است چرخ نوح کهن سال
کش ز شب و روز حام و سام برآمد
کش ز شب و روز حام و سام برآمد
کش ز شب و روز حام و سام برآمد
کش ز شب و روز حام و سام برآمد
عیسی عهدی که از تو قالب ملکت
عیسی عهدی که از تو قالب ملکت
عیسی عهدی که از تو قالب ملکت
عیسی عهدی که از تو قالب ملکت
چون تن عازر به یک قیام برآمد
چون تن عازر به یک قیام برآمد
چون تن عازر به یک قیام برآمد
چون تن عازر به یک قیام برآمد
رو که ز میخ سرای پردهٔ قدرت
رو که ز میخ سرای پردهٔ قدرت
رو که ز میخ سرای پردهٔ قدرت
رو که ز میخ سرای پردهٔ قدرت
فلکهٔ این نیل گون خیام برآمد
فلکهٔ این نیل گون خیام برآمد
فلکهٔ این نیل گون خیام برآمد
فلکهٔ این نیل گون خیام برآمد
قدر محیط کفت جهان چه شناسد
قدر محیط کفت جهان چه شناسد
قدر محیط کفت جهان چه شناسد
قدر محیط کفت جهان چه شناسد
کو به سراب کف لئام برآمد
کو به سراب کف لئام برآمد
کو به سراب کف لئام برآمد
کو به سراب کف لئام برآمد
از نفس مشک هیچ حظ و خبر نیست
از نفس مشک هیچ حظ و خبر نیست
از نفس مشک هیچ حظ و خبر نیست
از نفس مشک هیچ حظ و خبر نیست
مغز جعل را که با زکام برآمد
مغز جعل را که با زکام برآمد
مغز جعل را که با زکام برآمد
مغز جعل را که با زکام برآمد
از سر تیغت که ماه ازوست برص دار
از سر تیغت که ماه ازوست برص دار
از سر تیغت که ماه ازوست برص دار
از سر تیغت که ماه ازوست برص دار
برتن شیر فلک جذام برآمد
برتن شیر فلک جذام برآمد
برتن شیر فلک جذام برآمد
برتن شیر فلک جذام برآمد
خوان ددان را به کاسهٔ سر اعدا
خوان ددان را به کاسهٔ سر اعدا
خوان ددان را به کاسهٔ سر اعدا
خوان ددان را به کاسهٔ سر اعدا
زآتش شمشیر تو طعام برآمد
زآتش شمشیر تو طعام برآمد
زآتش شمشیر تو طعام برآمد
زآتش شمشیر تو طعام برآمد
بر درت از بس که جن و انس و ملک هست
بر درت از بس که جن و انس و ملک هست
بر درت از بس که جن و انس و ملک هست
بر درت از بس که جن و انس و ملک هست
جان شیاطین ز ازدحام برآمد
جان شیاطین ز ازدحام برآمد
جان شیاطین ز ازدحام برآمد
جان شیاطین ز ازدحام برآمد
گوئی کانبوه حافظان مناسک
گوئی کانبوه حافظان مناسک
گوئی کانبوه حافظان مناسک
گوئی کانبوه حافظان مناسک
گرد در مسجد الحرام برآمد
گرد در مسجد الحرام برآمد
گرد در مسجد الحرام برآمد
گرد در مسجد الحرام برآمد
از حرمت هر کبوتری که بپرید
از حرمت هر کبوتری که بپرید
از حرمت هر کبوتری که بپرید
از حرمت هر کبوتری که بپرید
نامهٔ او عنبرین ختام برآمد
نامهٔ او عنبرین ختام برآمد
نامهٔ او عنبرین ختام برآمد
نامهٔ او عنبرین ختام برآمد
سهم تو در زین کشید پشت زمین را
سهم تو در زین کشید پشت زمین را
سهم تو در زین کشید پشت زمین را
سهم تو در زین کشید پشت زمین را
گر چه ز من بود قعده رام برآمد
گر چه ز من بود قعده رام برآمد
گر چه ز من بود قعده رام برآمد
گر چه ز من بود قعده رام برآمد
بحر محیط از زمین بزاد و عجب نیست
بحر محیط از زمین بزاد و عجب نیست
بحر محیط از زمین بزاد و عجب نیست
بحر محیط از زمین بزاد و عجب نیست
کان خوی ازین مرکب جمام برآمد
کان خوی ازین مرکب جمام برآمد
کان خوی ازین مرکب جمام برآمد
کان خوی ازین مرکب جمام برآمد
زایجهٔ طالعت مطالعه کردم
زایجهٔ طالعت مطالعه کردم
زایجهٔ طالعت مطالعه کردم
زایجهٔ طالعت مطالعه کردم
سلطنت از موضع السهام برآمد
سلطنت از موضع السهام برآمد
سلطنت از موضع السهام برآمد
سلطنت از موضع السهام برآمد
آرزوی حضرت تو دارم اگر چه
آرزوی حضرت تو دارم اگر چه
آرزوی حضرت تو دارم اگر چه
آرزوی حضرت تو دارم اگر چه
صبح من از غم به رنگ شام برآمد
صبح من از غم به رنگ شام برآمد
صبح من از غم به رنگ شام برآمد
صبح من از غم به رنگ شام برآمد
در ره خدمت درست عهدم لیکن
در ره خدمت درست عهدم لیکن
در ره خدمت درست عهدم لیکن
در ره خدمت درست عهدم لیکن
نام من از نامهٔ سقام برآمد
نام من از نامهٔ سقام برآمد
نام من از نامهٔ سقام برآمد
نام من از نامهٔ سقام برآمد
هست نیازم ز جان و آن دگر کس
هست نیازم ز جان و آن دگر کس
هست نیازم ز جان و آن دگر کس
هست نیازم ز جان و آن دگر کس
از زر و سیم جهان حطام برآمد
از زر و سیم جهان حطام برآمد
از زر و سیم جهان حطام برآمد
از زر و سیم جهان حطام برآمد
گوهر جان وام کردم از پی تحفه
گوهر جان وام کردم از پی تحفه
گوهر جان وام کردم از پی تحفه
گوهر جان وام کردم از پی تحفه
تحفه بزرگ است از آن به وام برآمد
تحفه بزرگ است از آن به وام برآمد
تحفه بزرگ است از آن به وام برآمد
تحفه بزرگ است از آن به وام برآمد
پیش چنین تحفه کو تمیمهٔ عقل است
پیش چنین تحفه کو تمیمهٔ عقل است
پیش چنین تحفه کو تمیمهٔ عقل است
پیش چنین تحفه کو تمیمهٔ عقل است
واحزن از جان بوتمام برآمد
واحزن از جان بوتمام برآمد
واحزن از جان بوتمام برآمد
واحزن از جان بوتمام برآمد
گوهر سحر حلال من شکند آنک
گوهر سحر حلال من شکند آنک
گوهر سحر حلال من شکند آنک
گوهر سحر حلال من شکند آنک
گوهرش از نطفهٔ حرام برآمد
گوهرش از نطفهٔ حرام برآمد
گوهرش از نطفهٔ حرام برآمد
گوهرش از نطفهٔ حرام برآمد
دزد بیان من است هر که در این عهد
دزد بیان من است هر که در این عهد
دزد بیان من است هر که در این عهد
دزد بیان من است هر که در این عهد
بر سمت شاعریش نام برآمد
بر سمت شاعریش نام برآمد
بر سمت شاعریش نام برآمد
بر سمت شاعریش نام برآمد
نیم شبت چون صف خواص دعا گفت
نیم شبت چون صف خواص دعا گفت
نیم شبت چون صف خواص دعا گفت
نیم شبت چون صف خواص دعا گفت
هر نفسی آمینی از عوام برآمد
هر نفسی آمینی از عوام برآمد
هر نفسی آمینی از عوام برآمد
هر نفسی آمینی از عوام برآمد
باد جهانت به کام کز ظفر تو
باد جهانت به کام کز ظفر تو
باد جهانت به کام کز ظفر تو
باد جهانت به کام کز ظفر تو
کامهٔ صد جان مستهام برآمد
کامهٔ صد جان مستهام برآمد
کامهٔ صد جان مستهام برآمد
کامهٔ صد جان مستهام برآمد
ملک جهان ران که بر صحیفهٔ ایام
ملک جهان ران که بر صحیفهٔ ایام
ملک جهان ران که بر صحیفهٔ ایام
ملک جهان ران که بر صحیفهٔ ایام
مدت عمرت هزار عام برآمد
مدت عمرت هزار عام برآمد
مدت عمرت هزار عام برآمد
مدت عمرت هزار عام برآمد